آیکن بنر

فقط تا پایان شهریور فرصت دارید اشتراک را با قیمت فعلی تهیه کنید

خرید اشتراک با قیمت فعلی فقط تا پایان شهریور

خرید
آخرین به‌روزرسانی:

Passport Control

ˌpæspɔːrt kənˈtroʊl ˌpɑːspɔːt kənˈtrəʊl

معنی passport control | جمله با passport control

noun uncountable

سفر محل کنترل گذرنامه، جایگاه کنترل پاسپورت

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی سفر

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

After landing, we headed straight to passport control.

پس‌از فرود، مستقیم به سمت جایگاه کنترل پاسپورت حرکت کردیم.

I always double-check my documents before reaching passport control.

همیشه قبل‌از رسیدن به محل کنترل گذرنامه، اسنادم را بازبینی می‌کنم.

پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت passport control

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «passport control» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ شهریور ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/passport-control

لغات نزدیک passport control

پیشنهاد بهبود معانی