شکل جمع:
meatsگوشت (بخش خوراکی بدن حیوانات)
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح مقدماتی
Eat less meat and more vegetables.
گوشت کمتر و سبزیجات بیشتری بخورید.
She bought some fresh meat from the market.
او از بازار مقداری گوشت تازه خرید.
Meat prices have gone up this year.
قیمت گوشت امسال افزایش یافته است.
گوشت (برای اشاره به نوع گوشت)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
red meats
گوشت قرمز (گوشت حیواناتی مثل گاو، گوسفند، بز و خوک)
white meats
گوشت سفید (گوشت حیواناتی مثل ماهی، مرغ و بوقلمون)
مایه، محتوا، مغز، جوهر، اصل، جان
the meat of the matter
لب مطلب
the meat of his story
اصل داستان او
The meat of her argument is about freedom of speech.
جوهر استدلال او در مورد آزادی بیان است.
علاقه، سرگرمی، دلبستگی، عشق، (فعالیت، تفریح و...) مورد علاقه
Swimming is his meat.
او عاشق شنا کردن است.
Photography has become the meat of my hobbies.
عکاسی به سرگرمی مورد علاقهی من تبدیل شده است.
غذا، خوراک، نان، خوراکی
We’re having a special meat for lunch today.
امروز برای ناهار غذایی ویژه داریم.
Let's go to the restaurant and get some good meat.
بیا برویم رستوران و کمی غذای خوب بخوریم.
خوراک و نوشیدنی، نان و آب
گوشت نرم/گوشت لطیف
گوشت سفت/گوشت ناجور
(عامیانه) مایهی دلخوشی
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «meat» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/meat