همچنین در معنای اول میتوان از bone marrow بهجای marrow استفاده کرد.
کالبدشناسی مغز استخوان
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی کالبدشناسی
The doctor examined the X-ray and confirmed a fracture in the marrow.
پزشک عکس رادیوگرافی را بررسی کرد و شکستگی در مغز استخوان را تأیید کرد.
A healthy diet rich in calcium and vitamin D promotes strong bone.
رژیم غذایی سالم سرشار از کلسیم و ویتامین D باعث تقویت مغز استخوان میشود.
انگلیسی بریتانیایی گیاهشناسی کدوسبز، کدومسمّایی، کدو تابستانی
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی گیاهشناسی
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
When cooked, marrows have a soft texture that is delightful to eat.
وقتی کدوسبز پخته میشود، بافت نرمی دارد که خوردن آن لذتبخش است.
The marrow's thick skin protects its tender flesh.
پوست ضخیم کدومسمّایی از گوشت نازک آن محافظت میکند.
مجازی مغز، بخش عمده، اصلیترین بخش
To truly understand a culture, one must delve into the marrow of its traditions and customs.
برای درک واقعی یک فرهنگ، باید در مغز سنتها و آدابورسوم آن کاوش کرد.
His poetry touched upon the very marrow of human emotions.
شعر او بر بخش عمدهی عواطف انسانی تأثیر میگذارد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «marrow» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/marrow