شکل جمع:
faresکرایه، کرایه مسافر، مسافر کرایهای، خوراک
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح متوسط
The fare is cheaper on Saturdays and Sundays.
کرایه روزهای شنبه و یکشنبه ارزانتر است.
Some taxi drivers charge an unfair fare when they see one is in hurry.
بعضی از رانندگان تاكسی وقتی میبینند كسی عجله دارد كرایهی غیرمنصفانهای میگیرند.
The prisoners fared plainly: bread and cheese.
زندانیان خوراک ساده میخوردند: نان و پنیر.
What is the bus fare to Isfahan?
کرایهی اتوبوس تا اصفهان چقدر است؟
Our fare consisted of bread and onions.
خوراک ما عبارتبوداز: نان و پیاز.
How did it fare with him?
چه به سرش آمد؟
How are the lambs faring?
گوسفندان چطورند؟
the fare in this restaurant
خوراک این رستوران
گذراندن، گذران کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
He fared into the marshes.
به مردابها میرفت.
He fared well on his trip.
سفرش خوب انجام شد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «fare» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/fare