فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Toll

toʊl təʊl

گذشته‌ی ساده:

tolled

شکل سوم:

tolled

سوم‌شخص مفرد:

tolls

وجه وصفی حال:

tolling

شکل جمع:

tolls

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - transitive adverb countable

باج، باج راه، راهداری، نواقل، عوارض، تحمل خسارت، تعداد تلفات جنگی، ضایعه، صدای طنین زنگ یا ناقوس، طنین موزون، با صدای ناقوس یا زنگ اعلام کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

The toll for the Karaj road was fifty tomans.

گذر باج (عوارض) راه کرج پنجاه تومان بود.

There are fears that the casualty toll may be higher.

بیم آن می‌رود که میزان تلفات بیشتر باشد.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

the heavy death toll on the roads at Nowruz

تلفات سنگین جانی در راه‌ها طی نوروز

The earthquake took a heavy toll of lives and property.

زلزله خسارات جانی و مالی سنگینی به بار آورد.

Years of heavy drinking had taken their toll on his health.

میگساری سنگین طی سالیان دراز به سلامتی او صدمه زده بود.

(J. Donne) never send to know for whom the bell tolls, it tolls for thee.

هرگز جویا نشو که ناقوس برای که به صدا درآمده است؛ آن برای تو صدا می‌کند.

(T.Gray) the curfew tolls the knell of parting day.

ناقوس مرگ روز گذران را اعلام می‌دارد.

The clock tolls the hour.

زنگ ساعت وقت را اعلام می‌کند.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد toll

  1. noun fee
    Synonyms:
    cost price charge payment rate tax expense duty levy demand assessment tariff impost exaction tribute
  1. noun damage, deaths
    Synonyms:
    loss losses casualties cost price expense deaths penalty inroad
  1. verb ring out
    Synonyms:
    sound announce signal call warn strike chime peal bell clang summon bong knell

ارجاع به لغت toll

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «toll» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/toll

لغات نزدیک toll

پیشنهاد بهبود معانی