گذشتهی ساده:
belledسومشخص مفرد:
bellsوجه وصفی حال:
bellingشکل جمع:
bellsتبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
کمان زنگسان، منحنی زنگدیس
زنگدیس، ناقوس مانند
(انگلیس) تلفن زدن (به کسی)
1- زنگ را زدن 2- خاطرهای را زنده کردن، به یاد آوردن، بهنظر آشنا آمدن
زنگولهی بادی، باد زنگ (رجوع شود به: wind chimes)
مثل اینکه دارد یادم میآید، مرا به یاد چیزی میاندازد
1- زنگ را زدن 2- خاطرهای را زنده کردن، به یاد آوردن، بهنظر آشنا آمدن
(عامیانه) موفق شدن، به کامیابی رسیدن
کاملاً واضح، کاملاً رسا
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «bell» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/bell