گذشتهی ساده:
leviedشکل سوم:
leviedسومشخص مفرد:
leviesوجه وصفی حال:
levyingشکل جمع:
leviesوضع مالیات، مالیاتبندی، مالیات، خراج، وصول مالیات، باجگیری، تحمیل، نامنویسی، مالیات بستنبر، جمعآوری کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
to make a levy on meat
مالیات بستن به گوشت
They levy the taxes every six months.
آنها هرشش ماه مالیات گردآوری میکنند.
The levy of soldiers took two weeks.
سربازگیری دو هفته طول کشید.
The levy were stealing from the farmers.
مشمولان از کشاورزان دزدی میکردند.
New taxes are going to be levied on cigarettes.
مالیاتهای جدیدی به سیگار بسته خواهد شد.
to levy a heavy fine
جریمهی سنگین کردن
Young men were levied and put on old ships.
مردان جوان را به خدمت نظام میگرفتند و بر کشتیهای کهنه میگماشتند.
اقدام به جنگ (علیه کسی) کردن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «levy» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/levy