فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Levy

ˈlevi ˈlevi

گذشته‌ی ساده:

levied

شکل سوم:

levied

سوم‌شخص مفرد:

levies

وجه وصفی حال:

levying

شکل جمع:

levies

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun adverb

وضع مالیات، مالیات‌بندی، مالیات، خراج، وصول مالیات، باج‌گیری، تحمیل، نام‌نویسی، مالیات بستنبر، جمع‌آوری کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس

to make a levy on meat

مالیات بستن به گوشت

They levy the taxes every six months.

آن‌ها هرشش ماه مالیات گردآوری می‌کنند.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

The levy of soldiers took two weeks.

سربازگیری دو هفته طول کشید.

The levy were stealing from the farmers.

مشمولان از کشاورزان دزدی می‌کردند.

New taxes are going to be levied on cigarettes.

مالیاتهای جدیدی به سیگار بسته خواهد شد.

to levy a heavy fine

جریمه‌ی سنگین کردن

Young men were levied and put on old ships.

مردان جوان را به خدمت نظام می‌گرفتند و بر کشتی‌های کهنه می‌گماشتند.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد levy

  1. noun assessment, tax
    Synonyms:
    tax fee duty toll collection tariff burden impost custom excise imposition exaction gathering muster
  1. verb assess, impose
    Synonyms:
    charge impose tax demand raise collect exact lay on put on place call summon gather call up wring wrest extort
    Antonyms:
    veto disapprove

Collocations

levy war (against or upon)

اقدام به جنگ (علیه کسی) کردن

ارجاع به لغت levy

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «levy» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/levy

لغات نزدیک levy

پیشنهاد بهبود معانی