گذشتهی ساده:
muscledشکل سوم:
muscledسومشخص مفرد:
musclesوجه وصفی حال:
musclingشکل جمع:
musclesماهیچه، عضله
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح فوق متوسط
Swimming makes the muscles (of the body) strong and hard.
شنا عضلات بدن را قوی و محکم مینماید.
Adrenalin was injected into the muscle
آدرنالین داخل عضله تزریق شده بود
نیروی عضلانی، نیرو
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
He has the will but not the muscle to do that.
او اراده دارد؛ ولی قدرت بدنی انجام آن را ندارد.
Hitler underestimated America's industrial muscle.
هیتلر نیروی صنعتی امریکا را دست کم گرفت.
That was when the labor unions showed their muscle.
در آن هنگام بود که اتحادیههای کارگری قدرت خود را نشان دادند.
military muscle
نیروی نظامی
( mussel ) (جانورشناسی) صدف دو کپهای، صدف باریک دریایی و رودخانهای
به زور وارد شدن
I muscled my way into the crowded bus.
با فشار توی اتوبوس شلوغ چپیدم.
The Mafia was trying to muscle in on legitimate businesses.
مافیا میکوشید کسبوکارهای قانونی را به زور وادار به مشارکت کند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «muscle» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/muscle