فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Tendon

ˈtendən ˈtendən

شکل جمع:

tendons

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun countable

کالبدشناسی زردپِی، تاندون، وتر (بافت محکمی که عضلات را به استخوان‌ها متصل می‌کند و در حرکت و پایداری بدن نقش مهمی دارد)

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کالبدشناسی

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

The football player's tendon was torn during the game.

تاندون این فوتبالیست در جریان بازی پاره شد.

Tendons connect muscles to bones in the human body.

تاندون‌ها ماهیچه‌ها را به استخوان‌های بدن انسان متصل می‌کنند.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

The experienced surgeon repaired the torn tendon with precision.

جراح باتجربه تاندون پاره‌شده را با دقت ترمیم کرد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد tendon

  1. noun a cord or band of inelastic tissue connecting a muscle with its bony attachment
    Synonyms:
    band tie cord ligament tissue sinew hamstring

ارجاع به لغت tendon

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «tendon» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/tendon

لغات نزدیک tendon

پیشنهاد بهبود معانی