گذشتهی ساده:
dispossessedشکل سوم:
dispossessedسومشخص مفرد:
dispossessesوجه وصفی حال:
dispossessingاز تصرف محروم کردن، بیبهره کردن، محروم کردن، دورکردن، بیرون کردن، رهاکردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
They were dispossessed of their land and belongings.
زمین و مایملک آنها را مصادره کرده بودند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «dispossess» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/dispossess