Dispossess

ˌdɪspəˈzes ˌdɪspəˈzes
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    dispossessed
  • شکل سوم:

    dispossessed
  • سوم شخص مفرد:

    dispossesses
  • وجه وصفی حال:

    dispossessing

معنی و نمونه‌جمله

  • verb - transitive
    از تصرف محروم کردن، بی‌بهره کردن، محروم کردن، دورکردن، بیرون کردن، رهاکردن
    • - They were dispossessed of their land and belongings.
    • - زمین و مایملک آن‌ها را مصادره کرده بودند.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد dispossess

  1. verb deprive
    Synonyms: appropriate, eject, evict, expel, expropriate, oust, put out, throw into the street

ارجاع به لغت dispossess

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «dispossess» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۸ خرداد ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/dispossess

لغات نزدیک dispossess

پیشنهاد بهبود معانی