فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Evict

ɪˈvɪkt ɪˈvɪkt

گذشته‌ی ساده:

evicted

شکل سوم:

evicted

سوم‌شخص مفرد:

evicts

وجه وصفی حال:

evicting

معنی و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive

پایان دادن، برگرداندن، بیرون کردن، خارج کردن، خلع ید کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری

He was evicted for nonpayment of rent.

به‌دلیل نپرداختن کرایه او را از خانه بیرون کردند.

Our counter-attack evicted the enemy from the town.

حمله‌ی متقابل (پاتک) ما دشمن را از شهر بیرون راند.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد evict

  1. verb throw out from residence
    Synonyms:
    eject expel dismiss remove exclude bounce force out kick out oust dislodge dispossess turn out shut out put out chase boot out show out show the door send packing toss out on ear heave-ho out extrude
    Antonyms:
    admit welcome receive take in include board rent lease

ارجاع به لغت evict

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «evict» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/evict

لغات نزدیک evict

پیشنهاد بهبود معانی