با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Eject

ɪˈdʒekt ɪˈdʒekt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    ejected
  • شکل سوم:

    ejected
  • سوم شخص مفرد:

    ejects
  • وجه وصفی حال:

    ejecting
  • شکل جمع:

    ejects

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • verb - transitive verb - intransitive
    پس زدن، بیرون راندن
  • بیرون انداختن، دفع کردن، برکنار کردن
    • - The chimney ejects smoke.
    • - دودکش دود را به بیرون می‌راند.
    • - The mechanism which ejects the empty cases from the gun.
    • - افزارگانی که پوکه را از توپ بیرون می‌افکند.
    • - an electron which is ejected from an atom of copper
    • - الکترونی که از یک اتم مس جدا می‌شود
    • - to eject saliva from the mouth
    • - از دهان تف انداختن
    • - He was ejected for non-payment of rent.
    • - به‌دلیل نپرداختن اجاره بیرونش کردند.
    • - They eject every drunken customer.
    • - همه‌ی مشتریان مست را بیرون می‌کنند.
    مشاهده نمونه‌جمله بیشتر
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد eject

  1. verb throw or be thrown out
    Synonyms: banish, bounce, bump, cast out, debar, disbar, discharge, disgorge, dislodge, dismiss, displace, dispossess, ditch, do away with, drive off, dump, eighty-six, ejaculate, eliminate, emit, eradicate, eruct, erupt, evict, exclude, expel, expulse, extrude, fire, force out, get rid of, give the boot, heave out, irrupt, kick out, kiss goodbye, oust, reject, rout, sack, send packing, show the gate to, spew, spit out, spout, squeeze out, throw overboard, turn out, unloose, vomit
    Antonyms: take in

ارجاع به لغت eject

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «eject» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/eject

لغات نزدیک eject

پیشنهاد بهبود معانی