بیرون انداختن، تبعیدکردن، دفع کردن، بیرون آمدن، از قالب درآوردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
to extrude toothpaste from a tube
با فشار خمیر دندان را از لوله خارج کردن
Worms extrude their fecal matter gradually.
کرمها مواد سرگینی خود را کمکم دفع میکنند.
Lava was extruding from mountain fissures.
گدازههای آتشفشانی از شکافهای کوه به بیرون جهش میکرد.
an insect that was extruding its proboscis
حشرهای که خرطومچهی خود را بیرون داده بود
land masses extruding into the sea
تودههایی از خشکی که در دریا جلو رفته است
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «extrude» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/extrude