آخرین به‌روزرسانی:

Dispersion

dɪˈspɜrːʃn dɪˈspɜːʃn

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun

پراکندگی، تفرق

noun

پراکندگی، انتشار، آوارگی، تجریه نور

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

the dispersion of armored forces over a broad area

پراکنش نیروهای زرهی در ناحیه‌ای وسیع

the dispersion of light by a prism

تجزیه‌ی نور توسط منشور

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد dispersion

  1. noun dispersal
    Synonyms:
    distribution scattering diffusion

Collocations

dispersion hardening

(فلزکاری) سخت‌سازی پراکندی

ارجاع به لغت dispersion

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «dispersion» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/dispersion

لغات نزدیک dispersion

پیشنهاد بهبود معانی