Dispersion

dɪˈspɜrːʃn dɪˈspɜːʃn
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun
پراکندگی، تفرق

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
noun
پراکندگی، انتشار، آوارگی، تجریه نور
- the dispersion of armored forces over a broad area
- پراکنش نیروهای زرهی در ناحیه‌ای وسیع
- the dispersion of light by a prism
- تجزیه‌ی نور توسط منشور
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد dispersion

  1. noun dispersal
    Synonyms: scattering, diffusion, distribution

Collocations

ارجاع به لغت dispersion

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «dispersion» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/dispersion

لغات نزدیک dispersion

پیشنهاد بهبود معانی