به علت به‌روزرسانی سرورها، ممکن است برخی از بخش‌های وب‌سایت و نرم‌افزارهای فست دیکشنری در دسترس نباشند.
فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Diffusion

dəˈfjuːʒn̩ dɪˈfjuːʒn̩
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • noun
    ریزش، افاضه، (مجازاً) انتشار، پخش
  • noun
    پخش، پخش شدگی
    • - the diffusion of knowledge
    • - اشاعه‌ی دانش
    • - That rumor's diffusion was fast and far-reaching.
    • - گسترش آن شایعه سریع و فراگیر بود.
    • - the diffusion of light
    • - پخش نور، انتشار نور
    • - the diffusion of gas molecules
    • - هم‌آمیزی (پخشش) مولکول‌های گاز
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد diffusion

  1. noun spread; wide distribution
    Synonyms: circulation, dispersal, dispersion, dissemination, dissipation, expansion, propaganda, propagation, scattering
    Antonyms: collection, concentration

Collocations

ارجاع به لغت diffusion

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «diffusion» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/diffusion

لغات نزدیک diffusion

پیشنهاد بهبود معانی