امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Dissipation

ˌdɪsəˈpeɪʃn ˌdɪsəˈpeɪʃn
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun
اسراف، پراکندگی، عیاشی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
noun
اتلاف
- the dissipation of the enemy's forces
- پراکندگی نیروهای دشمن
- the dissipation of the clouds
- برطرف شدن ابرها
- the dissipation of ignorance
- از بین رفتن جهالت
- the dissipation of one's time
- اتلاف وقت خود
- to waste one's life in dissipation
- عمر خود را به هرزگی تلف کردن
- dissipation factor
- ضریب اتلاف
نمونه‌جمله‌های بیشتر
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد dissipation

  1. noun amusement, entertainment, occasionally to excess
    Synonyms:
    bender binge blow-out bust celebration circus distraction diversion divertissement gratification party recreation self-indulgence tear toot wingding
  1. noun wantonness
    Synonyms:
    abandonment debauchery dissoluteness dissolution drunkenness evil excess extravagance free-living high-living indulgence intemperance lavishness life in the fast lane prodigality profligacy self-gratification squandering to hell in handbasket waste
    Antonyms:
    unselfishness virtue
  1. noun disappearance
    Synonyms:
    diffusion disintegration dispersal dispersion dissemination dissolution distribution emission extravagance improvidence radiation scattering spread vanishing wastage waste
    Antonyms:
    appearance

ارجاع به لغت dissipation

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «dissipation» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/dissipation

لغات نزدیک dissipation

پیشنهاد بهبود معانی