با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Dissipation

ˌdɪsəˈpeɪʃn ˌdɪsəˈpeɪʃn
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun
اسراف، پراکندگی، عیاشی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
noun
اتلاف
- the dissipation of the enemy's forces
- پراکندگی نیروهای دشمن
- the dissipation of the clouds
- برطرف شدن ابرها
- the dissipation of ignorance
- از بین رفتن جهالت
- the dissipation of one's time
- اتلاف وقت خود
- to waste one's life in dissipation
- عمر خود را به هرزگی تلف کردن
- dissipation factor
- ضریب اتلاف
نمونه‌جمله‌های بیشتر
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد dissipation

  1. noun amusement, entertainment, occasionally to excess
    Synonyms: bender, binge, blow-out, bust, celebration, circus, distraction, diversion, divertissement, gratification, party, recreation, self-indulgence, tear, toot, wingding
  2. noun wantonness
    Synonyms: abandonment, debauchery, dissoluteness, dissolution, drunkenness, evil, excess, extravagance, free-living, high-living, indulgence, intemperance, lavishness, life in the fast lane, prodigality, profligacy, self-gratification, squandering, to hell in handbasket, waste
    Antonyms: unselfishness, virtue
  3. noun disappearance
    Synonyms: diffusion, disintegration, dispersal, dispersion, dissemination, dissolution, distribution, emission, extravagance, improvidence, radiation, scattering, spread, vanishing, wastage, waste
    Antonyms: appearance

ارجاع به لغت dissipation

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «dissipation» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۸ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/dissipation

لغات نزدیک dissipation

پیشنهاد بهبود معانی