با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Entertainment

ent̬ərˈteɪnmənt ˌentəˈteɪnmənt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    entertainments

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun countable uncountable B1
سرگرمی، تفریح

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
- For entertainment there was also music and swimming.
- برای سرگرمی موسیقی و شنا هم وجود داشت.
- These days, writing this book is my only entertainment.
- این روزها نگارش این کتاب یگانه سرگرمی من است.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد entertainment

  1. noun amusement, pleasure
    Synonyms: ball, bash, big time, blast, blow out, celebration, cheer, clambake, delight, dissipation, distraction, diversion, divertissement, enjoyment, feast, frolic, fun, fun and games, gaiety, game, good time, grins, high time, laughs, leisure activity, lots of laughs, merriment, merrymaking, party, pastime, picnic, play, recreation, regalement, relaxation, relief, revelry, satisfaction, shindig, sport, spree, surprise, treat, wingding
    Antonyms: chore, drudgery, labor, task, work

لغات هم‌خانواده entertainment

ارجاع به لغت entertainment

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «entertainment» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/entertainment

لغات نزدیک entertainment

پیشنهاد بهبود معانی