با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Debauchery

dɪˈbɒː- / / dɪˈbɑː- dɪˈbɔːtʃəri
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله

noun
عیاشی، تبه، هرزگی، ناپاکی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- He led a life of debauchery and drunkenness.
- او عمر خود را صرف شهوت‌رانی و بدمستی کرد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد debauchery

  1. noun immoral self-indulgence
    Synonyms: bender, binge, blowout, burning candle at both ends, bust, carousal, depravity, dissipation, dissoluteness, drunk, excess, fast living, fornication, gluttony, incontinence, indulgence, intemperance, intimacy, la dolce vita, lasciviousness, lechery, lewdness, license, licentiousness, life in fast lane, lust, orgy, overindulgence, revel, revelry, seduction, sensuality, sybaritism, tear
    Antonyms: benevolence, giving, mercifulness, unselfishness

ارجاع به لغت debauchery

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «debauchery» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/debauchery

لغات نزدیک debauchery

پیشنهاد بهبود معانی