Incontinence

ˌɪnˈkɑːntənəns ɪnˈkɒntɪnəns
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

noun
( incontinency ) عدم کف نفس، ناپرهیزکاری، بی‌اختیاری، هرزگی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد incontinence

  1. noun debauchery
    Synonyms:
    indulgence unrestraint dissoluteness lechery lewdness

ارجاع به لغت incontinence

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «incontinence» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ فروردین ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/incontinence

لغات نزدیک incontinence

پیشنهاد بهبود معانی