فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Orgy

ˈɔːrdʒi ˈɔːdʒi
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله

  • noun
    (روم و یونان قدیم) مجالس عیاشی و میگساری به ‌افتخارخدایان، میگساری عیاشی
    • - an orgy of destruction
    • - ویرانگری همراه با لگام گسیختگی
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد orgy

  1. noun celebration devoted to sensual enjoyment
    Synonyms: bacchanal, bacchanalia, bender, binge, blowout, bout, carousal, circus, debauch, dissipation, excess, feast, fling, indulgence, jag, merrymaking, overindulgence, party, rampage, revel, revelry, saturnalia, splurge, spree, surfeit, tear

ارجاع به لغت orgy

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «orgy» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/orgy

لغات نزدیک orgy

پیشنهاد بهبود معانی