فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Binge

bɪndʒ bɪndʒ

گذشته‌ی ساده:

binged

شکل سوم:

binged

سوم‌شخص مفرد:

binges

وجه وصفی حال:

binging

شکل جمع:

binges

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable informal

زیاده‌روی، افراط

a shopping binge

افراط در خرید

Last night he went on such a binge that he is still drunk.

دیشب آن‌قدر در می‌گساری زیاده‌روی کرد که هنوز هم مست است.

verb - intransitive informal

زیاده‌روی کردن در خوردن یا نوشیدن، تا خرخره خوردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

binging on ice cream

تا خرخره بستنی خوردن

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد binge

  1. noun spree
    Synonyms:
    affair fling bout bender jag drunk blind carousal spree orgy compotation toot
    Antonyms:
    saving

ارجاع به لغت binge

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «binge» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/binge

لغات نزدیک binge

پیشنهاد بهبود معانی