با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Binge

bɪndʒ bɪndʒ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    binged
  • شکل سوم:

    binged
  • سوم‌شخص مفرد:

    binges
  • وجه وصفی حال:

    binging
  • شکل جمع:

    binges

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable informal
زیاده‌روی، افراط

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- a shopping binge
- افراط در خرید
- Last night he went on such a binge that he is still drunk.
- دیشب آن‌قدر در می‌گساری زیاده‌روی کرد که هنوز هم مست است.
verb - intransitive informal
زیاده‌روی کردن در خوردن یا نوشیدن، تا خرخره خوردن
- binging on ice cream
- تا خرخره بستنی خوردن
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد binge

  1. noun spree
    Synonyms: affair, bender, blind, bout, carousal, compotation, drunk, fling, jag, orgy, toot
    Antonyms: saving

ارجاع به لغت binge

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «binge» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/binge

لغات نزدیک binge

پیشنهاد بهبود معانی