گذشتهی ساده:
binge-watchedشکل سوم:
binge-watchedسومشخص مفرد:
binge-watchesوجه وصفی حال:
binge-watchingیکسره تماشا کردن، پشتسرهم تماشا کردن (تعداد زیاد یا همهی قسمتهای یک سریال)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
She loves to binge-watch crime dramas.
او عاشق یکسره تماشا کردن درامهای جنایی است.
They stayed up all night binge-watching a new series.
کل شب بیدار ماندند و سریال جدیدی را پشتسرهم تماشا کردند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «binge-watch» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/binge-watch