اسراف، ولخرجی
The company's prodigality in spending resources on unnecessary projects hindered its growth.
اسراف شرکت در صرف منابع برای پروژههای غیر ضروری مانع رشد آن شد.
The government's prodigality in allocating funds resulted in a budget deficit.
ولخرجی حکومت در تخصیص بودجه منجر به کسری بودجه شد.
زیاد بودن (در مقدار یا کیفیت)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The prodigality of her talent as a singer left the audience in awe.
زیاد بودن استعدادش به عنوان خواننده، تماشاگران را شگفتزده کرد.
The prodigality of her talent was evident in every brushstroke of her paintings.
زیاد بودن استعداد او در هر ضرب قلمموی نقاشیهای او مشهود بود.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «prodigality» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/prodigality