شکل جمع:
concentrationsدر معنای چهارم، در انگلیسی بریتانیایی بهجای concentration از pelmanism استفاده میشود.
تمرکز، تمرکز حواس، حواسجمعی
He talked and I lost my concentration.
او صحبت کرد و من تمرکز خود را از دست دادم.
Concentration is key to mastering any skill.
تمرکز کلید تسلط بر هر مهارتی است.
High levels of concentration are essential for complex tasks.
سطوح بالای تمرکز حواس برای کارهای پیچیده ضروری است.
Yoga helps improve mental concentration.
یوگا به افزایش تمرکز کمک میکند.
تراکم، جمعشدگی، انباشت، تجمع
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The concentration of plant species in the rainforest is remarkable.
تراکم گونههای گیاهی در جنگلهای بارانی قابل توجه است.
the concentration of power in the capital
تمرکز قدرت در پایتخت
The concentration of pollutants in the river poses a serious environmental threat.
انباشت آلایندهها در رودخانه، یک تهدید زیستمحیطی جدی است.
شیمی غلظت
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی شیمی
The scientists measured the concentration of salt in the water sample.
دانشمندان غلظت نمک را در نمونهی آب اندازهگیری کردند.
The solution's concentration was adjusted for the experiment.
غلظت محلول برای آزمایش تنظیم شده بود.
Accurate concentration measurements are crucial for chemical reactions.
اندازهگیری دقیق غلظت برای واکنشهای شیمیایی بسیار مهم است.
انگلیسی آمریکایی نوعی بازی کارتی برای پرورش تمرکز و حافظه
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «concentration» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/concentration