با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Flocking

ˈflɑkɪŋ ˈflɒkɪŋ
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • noun
    پرزه، خواب (نقش برجسته‌ی روی پارچه و کاغذ دیواری و غیره که از الیاف پرزمانند درست شده است)
    • - The flocking on the curtains gave them a luxurious appearance.
    • - پرزه‌ی روی پرده‌ها ظاهری مجلل به آن‌ها می‌بخشید.
    • - The flocking on the upholstery made the furniture look stylish.
    • - پرزه‌ی روی رویه‌ی مبل باعث شده است که مبلمان شیک به نظر برسند.
  • noun
    جانورشناسی دسته‌شدن
    • - The flocking of seagulls on the beach was a beautiful sight.
    • - دسته‌شدن مرغان دریایی در ساحل منظره‌ی زیبایی بود.
    • - Flocking behavior in animals is believed to be a survival instinct.
    • - اعتقاد بر این است که رفتار دسته‌شدن در حیوانات غریزه‌ای برای بقا است.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد flocking

  1. verb Come together as in a cluster or flock
    Synonyms: thronging, gathering, mobbing, swarming, clumping, rushing, packing, crowding, pressing, herding, grouping, drifting, converging, companying, clustering, brooding
    Antonyms: dispersing, spreading, separating

ارجاع به لغت flocking

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «flocking» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۸ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/flocking

لغات نزدیک flocking

پیشنهاد بهبود معانی