سنجش، بررسی، تأمل، کنکاش، مشورت، سبکسنگین کردن، مکث، تفکر، ژرفاندیشی، ژرفنگری، تعمق
the deliberations of a group of statesmen
ژرفاندیشی گروهی از دولتمردان
After much deliberation, she finally made up her mind and accepted the job offer.
پساز تأمل فراوان، سرانجام تصمیم خود را گرفت و پیشنهاد کار را پذیرفت.
حسابشدگی، احتیاط، متانت، وقار، آرامش
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Such decisions require much deliberation.
اینگونه تصمیمات نیاز به احتیاط فراوان دارد.
I appreciate your thoughtful deliberation on this matter.
از احتیاط متفکرانهی شما در این مورد قدردانی میکنم.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «deliberation» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/deliberation