توجه کردن به، اعتناکردن (به)، محل گذاشتن به، ملاحظه کردن، پروا، اعتنا، توجه، ملاحظه، رعایت، مراعات
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی ۵۰۴ واژهی ضروری
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Dear child, heed your mother's words!
بچهجان، حرف مادرت بشنو!
They didn't heed my warning and jumped into the roaring river.
آنان به هشدار من اعتنایی نکردند و پریدند توی رودخانهی خروشان.
Take heed of what you do!
مواظب کارهای خود باش!
But he paid no heed to what I said.
اما به گفتههای من توجهی نکرد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «heed» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/heed