فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Extradite

ˈekstrədaɪt ˈekstrədaɪt

گذشته‌ی ساده:

extradited

شکل سوم:

extradited

سوم‌شخص مفرد:

extradites

وجه وصفی حال:

extraditing

معنی و نمونه‌جمله

verb - transitive

استرداد متهمین، مقصرین را پس دادن، مجرمین مقیم کشور بیگانه را به کشور اصلیشان تسلیم کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری

The Brazillian police is refusing to extradite a man who is accused of murder in England.

پلیس برزیل از استرداد مرد متهم به قتل در انگلیس خودداری می‌کند.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد extradite

  1. verb send to another place by force
    Synonyms:
    deliver surrender give up arrest apprehend bring to justice bring to trial release abandon

ارجاع به لغت extradite

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «extradite» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/extradite

لغات نزدیک extradite

پیشنهاد بهبود معانی