(بهگونهای که احساسات شدیدی بهویژه غم یا همدردی ایجاد کند) بهطور متأثرکننده
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
He spoke movingly about his wife's death.
دربارهی مرگ همسرش بهطور متأثرکننده صحبت کرد.
She described her experiences in Africa very movingly.
او تجربیات خود در آفریقا را بهطور بسیار متأثرکننده تعریف کرد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «movingly» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/movingly