امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Construct

kənˈstrʌkt kənˈstrʌkt kənˈstrʌkt kənˈstrʌkt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    constructed
  • شکل سوم:

    constructed
  • سوم‌شخص مفرد:

    constructs
  • وجه وصفی حال:

    constructing
  • شکل جمع:

    constructs

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive B2
ساختن، بنا کردن، ایجاد کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- to construct a house
- خانه ساختن
- to construct a motor
- موتور ساختن
- to construct a regular octagon
- رسم کردن یک هشت ضلعی منظم
noun countable formal
یک ایده یا موقعیت خیالی
noun countable formal
سازه، ساختار
- a logical construct
- سازه‌ی منطقی
- this unit is a huge construct of wheels, chains, and wiring
- این دستگاه، ساختار عظیمی از چرخ و زنجیر و سیم‌کشی است
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد construct

  1. verb assemble, build
    Synonyms:
    build up cobble up compose compound constitute cook up create design dream up elevate engineer envision erect establish fabricate fashion forge form formulate found frame fudge together hammer out hoke up imagine invent make manufacture organize prefab produce put out put together put up raise rear set up shape throw together throw up trump up uprear whip up
    Antonyms:
    annihilate break demolish destroy dismantle raze ruin

لغات هم‌خانواده construct

ارجاع به لغت construct

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «construct» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/construct

لغات نزدیک construct

پیشنهاد بهبود معانی