گذشتهی ساده:
investedشکل سوم:
investedسومشخص مفرد:
investsوجه وصفی حال:
investingسرمایهگذاردن
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح پیشرفته
He invests his money in the steel industry.
او پول خود را در صنایع فولاد سرمایهگذاری میکند.
گذاردن، نهادن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
His talent invests even the ordinary things of life with significance.
قریحهی او حتی چیزهای عادی زندگانی را دارای اهمیت میکند.
خریدن، خرید کردن
(طی مراسم) به شغل گماردن، منصوب کردن، اختیار دادن به
He was invested by Queen Elizabeth.
او توسط ملکه الیزابت به کار گمارده شد.
(قدرت یا اختیار و غیره) اعطا کردن به
Provincial life invested absolute power in the head of the family.
زندگی در شهرستان رئیس خانواده را دارای اختیارات تام میکرد.
جامه پوشاندن، آراستن، ملبس کردن، مزین کردن، پوشاندن
the raincoat with which he now invested his ample person
کت بارانی که اکنون هیکل تنومند خود را به آن ملبس کرده بود
Fog invests the city.
مه شهر را فرا میگیرد.
اعطا کردن، صرف کردن
The constitution has invested the president with important political powers.
قانون اساسی به رئیسجمهور اختیارات مهم سیاسی اعطا کرده است.
I have invested a lot of time and effort in this dictionary.
من کوشش و وقت زیادی را صرف نگارش این فرهنگ کردهام.
سرمایه گذاری کردن
How much have you invested in this venture?
در این کار چقدر سرمایهگذاری کردهای؟
He has invested most of his savings in stocks.
او بیشتر پسانداز خود را روی سهام سرمایهگذاری میکند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «invest» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/invest