برق فیزیک اینوِرتِر، وارونگر، مبدل جریان مستقیم به متناوب
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The technician repaired the faulty inverter in record time.
متخصص فنی وارونگر معیوب را در زمان بیسابقهای تعمیر کرد.
He installed a new inverter to power his home during outages.
او یک مبدل جدید برای تامین برق خانهاش در هنگام قطع برق نصب کرد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «inverter» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/inverter