Lend

lend lend
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • زمان گذشته ساده:

    lent
  • قسمت سوم فعل:

    lent
  • Verb - transitive
    قرض دادن، وام دادن، عاریه دادن
    • - I will borrow money from my father and lend some of it to my brother.
    • - از پدرم پول قرض خواهم کرد و مقداری از آن را به برادرم قرض خواهم داد.
    • - The bank lends money to business people.
    • - بانک به کاسب‌کاران وام می‌دهد.
    • - Can you lend me some money until tomorrow?
    • - آیا می‌توانی تا فردا قدری پول به من قرض بدهی؟
    • - David lent me his bicycle for a day.
    • - دیوید دوچرخه‌اش را برای یک روز به من داد.
    • - The neighbors lent us knives and forks.
    • - همسایه‌ها کارد و چنگال به ما قرض دادند.
    • - The paintings in this room have been lent by private collectors.
    • - نقاشی‌های این اتاق توسط صاحبان خصوصی آن‌ها به‌طور موقت امانت داده شده‌ است.
    • - Light lends cheer to a room.
    • - نور به اتاق حالت شادی می‌بخشد (اتاق را دل‌باز می‌کند).
    • - His presence lends more legitimacy to the meeting.
    • - حضور او به جلسه قانونیت بیشتری می‌دهد.
    مشاهده نمونه‌جمله بیشتر
  • Verb - transitive
    معطوف داشتن، متوجه کردن
پیشنهاد و بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد lend

  1. Verb loan, accommodate
    Synonyms: add, advance, afford, allow, bestow, confer, contribute, entrust, extend, furnish, give, grant, impart, lay on one, lend-lease, let, loan shark, oblige, permit, present, provide, shark, stake, supply, trust
    Antonyms: borrow

Idioms

لغات نزدیک lend

پیشنهاد و بهبود معانی