گذشتهی ساده:
awardedشکل سوم:
awardedسومشخص مفرد:
awardsوجه وصفی حال:
awardingشکل جمع:
awardsمقرر داشتن، اعطا کردن، سپردن، امانت گذاردن
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح پیشرفته
He was awarded two medals.
دو مدال به او اعطا شد.
to award a prize for the best composition
دادن جایزه به بهترین انشا
After much discussion, she was awarded the point.
پس از بحث زیاد رأی به نفع او صادر شد (او محق شناخته شد یا امتیاز به او داده شد).
جایزه، رای
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
His award consisted of a stipend plus free room and board.
جایزهی او عبارت بود از کمکهزینه بهعلاوهی خوابگاه و خوراک مجانی.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «award» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/award