گذشتهی ساده:
donatedشکل سوم:
donatedسومشخص مفرد:
donatesوجه وصفی حال:
donatingبخشیدن، هدیه دادن، اهدا کردن
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح فوق متوسط
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
We need more people to donate blood.
برای اهدای خون به افراد بیشتری نیاز داریم.
He donated his books to a local library.
او کتابهای خود را به کتابخانهی محل اهدا کرد.
to donate money
پول اهدا کردن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «donate» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/donate