گذشتهی ساده:
adjudgedشکل سوم:
adjudgedسومشخص مفرد:
adjudgesوجه وصفی حال:
adjudgingبا حکم قضایی فیصل دادن، فتوی دادن(در)، داوری کردن، محکوم کردن، مقرر داشتن، دانستن، فرض کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
He was adjudged a rebel.
او را یاغی شناختند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «adjudge» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/adjudge