گذشتهی ساده:
accommodatedشکل سوم:
accommodatedسومشخص مفرد:
accommodatesوجه وصفی حال:
accommodatingهمساز، همساز کردن، جا دادن، منزل دادن، وفق دادن با، تطبیق نمودن، تصفیه کردن، اصلاح کردن، آماده کردن(برای)، پول وام دادن(بکسی)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
to accommodate oneself to changes
خود را با تغییرات وفق دادن
I was accommodated with all the means of comfort.
تمام وسایل آسایش را برایم فراهم آوردند.
This table can accommodate six people.
این میز برای شش نفر جا دارد.
This hotel did not accommodate the guests well.
این هتل از مهمانان به خوبی پذیرایی نکرد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «accommodate» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/accommodate