با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Pamper

ˈpæmpər ˈpæmpə
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    pampered
  • شکل سوم:

    pampered
  • سوم شخص مفرد:

    pampers
  • وجه وصفی حال:

    pampering

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • verb - transitive
    به‌ ناز پروردن، نازپرورده، متنعم کردن
    • - a pampered child
    • - بچه نازپرورده
    • - Being a travelling salesman has allowed him to pamper his wanderlust.
    • - فروشنده‌ی سیار‌بودن به او اجازه داده است که سفر دوستی خود را اقناع کند.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد pamper

  1. verb serve one’s every need, whim
    Synonyms: baby, caress, cater to, coddle, cosset, dandle, fondle, gratify, humor, indulge, mollycoddle, overindulge, pet, please, regale, satisfy, spare the rod, spoil, spoil rotten, tickle, yield
    Antonyms: be mean, hurt, ignore, neglect, withhold

ارجاع به لغت pamper

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «pamper» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۸ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/pamper

لغات نزدیک pamper

پیشنهاد بهبود معانی