فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Dandle

ˈdændl ˈdændl

معنی و نمونه‌جمله

verb - transitive

بالا و پایین انداختن، نوازش کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری

The mother dandled her baby in her arms.

مادر کودک را در بغل خود تکان می‌داد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد dandle

  1. verb caress, cuddle
    Synonyms:
    pet fondle cuddle caress love nuzzle toy with play amuse sport rock cradle toss ride on knee cosset

ارجاع به لغت dandle

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «dandle» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/dandle

لغات نزدیک dandle

پیشنهاد بهبود معانی