آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • Idioms
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۱۷ آذر ۱۴۰۳

    Cradle

    ˈkreɪdl ˈkreɪdl

    معنی cradle | جمله با cradle

    noun countable

    گهواره، مهد

    cradle, گهواره، مهد

    seek knowledge from your cradle to your grave

    ز گهواره تا گور دانش بجوی

    I placed the baby in the cradle.

    بچه را در گهواره قرار دادم.

    noun countable

    شارژر بی‌سیم

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

    The cradle for my phone is missing, so I can't recharge it.

    شارژر بی‌سیم گوشی من گم‌ شده است، بنابراین نمی‌توانم آن را شارژ کنم.

    The cradle is designed to fit multiple types of devices.

    شارژر بی‌سیم به‌طوری طراحی شده است که انواع دستگاه‌ها را در خود جای دهد.

    noun countable

    انگلیسی بریتانیایی چوب‌بست، داربست، تکیه‌گاه

    The workers built a scaffold to reach the top of the building.

    کارگران برای رسیدن به بالای ساختمان داربستی ساختند.

    The cradle was made of wood.

    داربست از چوب ساخته شده بود.

    verb - transitive

    در آغوش گرفتن

    The mother gently rocked the baby in her cradle.

    مادر به‌آرامی نوزاد را در آغوشش گرفت.

    He cradled him tenderly in her arms.

    او را با مهربانی در آغوشش گرفت.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد cradle

    1. noun small bed for baby
      Synonyms:
      crib cot bassinet baby bed Moses basket trundle bed hamper pannier
    1. noun early childhood; origins
      Synonyms:
      origin beginning source infancy babyhood nursery birthplace fountainhead spring fount wellspring nativity ultimate cause
    1. verb hold in arms; nurture
      Synonyms:
      support nurse tend nourish rock lull watch over nestle

    Idioms

    from the cradle to the grave

    از گهواره تا گور، سرتاسر زندگانی، همه‌ی عمر

    rob the cradle

    معشوقه یا همسر بسیار جوانتر از خود گرفتن

    سوال‌های رایج cradle

    معنی cradle به فارسی چی میشه؟

    واژه "cradle" در زبان انگلیسی معانی و کاربردهای متنوعی دارد که در اینجا به بررسی آن‌ها می‌پردازیم.

    ۱. تعریف و معانی

    الف) گهواره:

    اولین و رایج‌ترین معنای "cradle" به معنی گهواره یا محل خواب نوزاد است. این وسیله معمولاً به صورت یک تخت کوچک و متحرک طراحی شده است که برای راحتی نوزادان و خواب بهتر آن‌ها استفاده می‌شود. گهواره‌ها معمولاً دارای طراحی‌های زیبا و جذاب هستند و می‌توانند با حرکات ملایم به نوزاد کمک کنند تا خواب عمیق‌تری داشته باشد.

    ب) نگهدارنده:

    در معنای دیگر، "cradle" به معنای نگهدارنده یا پایه‌ای است که برای حمایت از اشیاء یا ابزارها استفاده می‌شود. به عنوان مثال، در برخی از دستگاه‌ها و تجهیزات، "cradle" به قسمتی اطلاق می‌شود که وسایل در آن قرار می‌گیرند و در حالت ایمن نگه‌داری می‌شوند.

    ج) مهد:

    این واژه همچنین می‌تواند به عنوان "مهد" یا محلی که در آن چیزی به وجود می‌آید یا رشد می‌کند، به کار رود. به عنوان مثال، می‌توان گفت "ایران مهد فرهنگ و هنر است".

    ۲. نکات جالب درباره "cradle"

    - تاریخچه: گهواره‌ها به عنوان یکی از قدیمی‌ترین وسایل خواب برای نوزادان از دوران باستان وجود داشته‌اند. طراحی آن‌ها در طول تاریخ تغییرات زیادی را به خود دیده است، اما هدف اصلی آن‌ها همواره راحتی و امنیت نوزادان بوده است.

    - طراحی: برخی گهواره‌ها دارای قابلیت‌های خاصی هستند، مانند قابلیت تکان خوردن، موزیکال بودن و حتی برخی از آن‌ها دارای تکنولوژی‌های پیشرفته‌ای هستند که می‌توانند حرکات طبیعی را شبیه‌سازی کنند.

    - در زبان‌های دیگر: واژه "cradle" در زبان‌های دیگر نیز معانی مشابهی دارد. به عنوان مثال در زبان فارسی، معادل آن "گهواره" است که به وضوح نشان دهنده ارتباط معنایی این دو واژه است.

    - استفاده در علم: در علم، واژه "cradle" به عنوان یک اصطلاح فنی نیز به کار می‌رود. به طور مثال، در مهندسی و فیزیک، "cradle" می‌تواند به ساختارهایی اشاره کند که برای نگهداری یا حمایت از تجهیزات حساس طراحی شده‌اند.

    ۳. کاربردها

    الف) ادبیات: واژه "cradle" در ادبیات و شعر نیز به کار می‌رود و می‌تواند نمادی از آغاز، رشد و حفاظت باشد. شاعران معمولاً از این واژه برای توصیف احساسات عمیق و انسانی استفاده می‌کنند.

    ب) موسیقی: در موسیقی، "cradle" می‌تواند به عنوان تمی برای خلق آهنگ‌هایی درباره نوزادان و مادران به کار رود. بسیاری از لالایی‌ها به تصویر کشیدن آرامش و امنیتی است که گهواره برای نوزادان فراهم می‌آورد.

    ارجاع به لغت cradle

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «cradle» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/cradle

    لغات نزدیک cradle

    • - crackup
    • - cracky
    • - cradle
    • - cradlesong
    • - craft
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    لغات و اصطلاحات ورزشی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات ورزشی به انگلیسی

    انواع سبزیجات به انگلیسی

    انواع سبزیجات به انگلیسی

    اسامی گل ها به انگلیسی

    اسامی گل ها به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    personnel pervasive petrichor physical education placidity plagiarism safe zone sagacious sandcastle work spouse self-centered self-image comically self-love semipro علامت گذاشتن قیمت گذاری کردن مین گذاری مین‌گذار مین گذاری کردن خورد و خوراک چرک نویس سطح سقوط سفره سرمه سنج حجرالاسود سوگ شحنه
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.