آیکن بنر

لیست کامل روزها، ماه‌ها و فصل‌ها به انگلیسی (۱۰ شهریور تا ۸ مهر معادل سپتامبر)

روز، ماه‌ و فصل انگلیسی (۱۰ شهریور تا ۸ مهر= سپتامبر)

مشاهده
آخرین به‌روزرسانی:

Infancy

ˈɪnfənsi ˈɪnfənsi

معنی infancy | جمله با infancy

noun C2

کودکی، بچگی، طفولیت، خردی، نخستین، دوره رشد

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری

She went blind during her infancy.

در دوران شیرخوارگی کور شد.

Have you forgotten your infancy when you were helpless in my arms?

مگر خردی فراموش کردی که بیچاره بودی در آغوش من؟

نمونه‌جمله‌های بیشتر

during the infancy of our country

در طول دوران اولیه‌ی کشور ما

At that time, electrical engineering was in its infancy.

در آن‌وقت مهندسی برق دوران آغازین خود را می‌گذراند.

پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد infancy

  1. noun the time of life's beginning
    Synonyms:
    babyhood early-childhood cradle
  1. noun any period of beginning

ارجاع به لغت infancy

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «infancy» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ شهریور ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/infancy

لغات نزدیک infancy

پیشنهاد بهبود معانی