بچگی، طفولیت، کودکی، خردسالی، خردی، نوپایی، نوباوگی
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح متوسط
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
My father passed his childhood in Shiraz.
پدرم کودکی خود را در شیراز گذراند.
His difficult childhood shaped him into a resilient and determined person.
کودکی سختش او را به شخصی تابآور و مصمم تبدیل کرد.
Cave dwelling was one of the aspects of the childhood of civilization.
غارنشینی یکی از جنبههای نوپایی تمدن بود.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «childhood» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/childhood