فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Minority

məˈnɔː- / / məˈnɑː- maɪˈnɒrəti

شکل جمع:

minorities

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun B2

اقلیت، اقلیت مذهبی (یا نژادی یا ملی)

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی ۵۰۴ واژه‌ی ضروری

مشاهده

the minority party

حزب اقلیت

a small minority of voters

اقلیت کوچکی از رأی‌دهندگان

نمونه‌جمله‌های بیشتر

a minority of households have running water.

تعداد قلیلی از خانواده‌ها آب لوله‌کشی دارند.

they do not respect the rights of religious minorities.

آنان حقوق اقلیت‌های مذهبی را محترم نمی‌شمارند.

noun

خردسالی، عدم بلوغ، صغر، کهادی، کهتری

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

he is past the age of minority.

او از سن بلوغ گذشته است (بالغ شده است).

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد minority

  1. noun an outnumbered group
    Synonyms:
    the outnumbered opposition the losing side less than half the outvoted the outs the-few splinter-group
  1. noun the time before one is of legal age
    Synonyms:
    childhood youth adolescence immaturity infancy nonage pupilage
    Antonyms:
    majority

Collocations

be in a (or the) minority

در اقلیت بودن

minority government

دولتی که در پارلمان اکثریت ندارد

minority groups

اقلیت‌ها (مذهبی یا نژادی و غیره)

ارجاع به لغت minority

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «minority» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/minority

لغات نزدیک minority

پیشنهاد بهبود معانی