Majority

məˈdʒɔːrəti məˈdʒɒrəti
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    majorities

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun B2
اکثریت، حزب اکثریت، گروه اکثریت

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری
- A majority of the people support him.
- اکثریت مردم از او پشتیبانی می‌کنند.
- The bill was passed with a majority vote.
- لایحه با رأی اکثریت تصویب شد.
- The majority respects the rights of the minority.
- اکثریت، حقوق اقلیت را محترم می‌شمارند.
- majority leader
- رهبر (گروه) اکثریت
- He died before he had attained his majority.
- پیش از رسیدن به سن قانونی فوت کرد.
- A majority of the students have cars.
- اکثر دانشجویان اتومبیل دارند.
نمونه‌جمله‌های بیشتر
noun
بیشین، بیشینه
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد majority

  1. noun plurality, most
    Synonyms: best part, bulk, greater number, greater part, larger part, lion’s share, mass, max, more, more than half, preponderance, superiority
    Antonyms: minority, secondary
  2. noun adulthood
    Synonyms: age of consent, drinking age, estate, full age, legal maturity, manhood, maturity, prime, prime of life, ripe age, seniority, voting age, womanhood
    Antonyms: adolescence, childhood, minority, underage

ارجاع به لغت majority

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «majority» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/majority

لغات نزدیک majority

پیشنهاد بهبود معانی