با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Preponderance

prɪˈpɑːndərns prɪˈpɒndrəns
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun singular formal
بخش بزرگ، بخش اعظم، اکثریت، بیشینه، کثرت، فراوانی، فزونی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- The preponderance of evidence pointed to his guilt.
- اکثریت شواهد به گناه او اشاره می‌کرد.
- The preponderance of responsibility fell on her shoulders.
- بخش اعظم مسئولیت بر دوش او افتاد.
noun
چیرگی، برتری، غلبه
- The preponderance of knowledge belonged to the seasoned professor.
- برتری دانش متعلق به استاد کارکشته بود.
- The team's preponderance in height gave them a significant advantage on the basketball court.
- برتری این تیم در قد، به آن‌ها مزیت قابل‌توجهی در زمین بسکتبال داد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد preponderance

  1. noun great numbers; supremacy
    Synonyms: advantage, ascendancy, bigger half, bulk, command, dominance, domination, dominion, extensiveness, greater part, lion’s share, mass, max, mostest, power, predominance, prevalence, superiority, sway, weight
    Antonyms: inferiority

ارجاع به لغت preponderance

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «preponderance» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/preponderance

لغات نزدیک preponderance

پیشنهاد بهبود معانی