فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Infamy

ˈɪnfəmi ˈɪnfəmi

شکل جمع:

infamies

معنی و نمونه‌جمله‌ها

رسوایی، بدنامی، افتضاح، سابقه بد، ننگ

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری

Being accused of murder added to his infamy.

اتهام به قتل او را رسواتر کرد.

a day of infamy

روز ننگ‌آمیز

نمونه‌جمله‌های بیشتر

An infamy greater than any mutiny.

رذالتی که از هرگونه نافرمانی و شورش هم بدتر بود.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد infamy

  1. noun shameful, bad reputation
    Synonyms:
    shame disgrace dishonor scandal disrepute notoriety stigma evil immorality wickedness bad reputation discredit ignominy atrocity enormity abomination outrageousness villainy impropriety disapprobation obloquy odium disesteem opprobrium notoriousness
    Antonyms:
    goodness virtue morality dignity innocence righteousness

ارجاع به لغت infamy

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «infamy» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/infamy

لغات نزدیک infamy

پیشنهاد بهبود معانی