شکل جمع:
infamiesرسوایی، بدنامی، افتضاح، سابقه بد، ننگ
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Being accused of murder added to his infamy.
اتهام به قتل او را رسواتر کرد.
a day of infamy
روز ننگآمیز
An infamy greater than any mutiny.
رذالتی که از هرگونه نافرمانی و شورش هم بدتر بود.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «infamy» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/infamy