آیکن بنر

لیست کامل اصطلاحات انگلیسی با معنی و مثال

اصطلاحات انگلیسی با معنی و مثال

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • Collocations
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۱۳ آذر ۱۴۰۲

    Disgrace

    dɪsˈɡreɪs dɪsˈɡreɪs

    گذشته‌ی ساده:

    disgraced

    شکل سوم:

    disgraced

    سوم‌شخص مفرد:

    disgraces

    وجه وصفی حال:

    disgracing

    شکل جمع:

    disgraces

    معنی disgrace | جمله با disgrace

    noun verb - transitive B2

    رسوایی، خفت، تنگ، فضاحت، سیه‌رویی، خفت آوردن بر، بی‌آبرویی

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    نرم افزار اندروید فست دیکشنری

    a courtier in disgrace

    درباری مورد غضب

    Their divorce fight ended in disgrace for all.

    کشمکش طلاق آن‌ها منجر به آبروریزی برای همه شد.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    You are a disgrace to the human race!

    تو مایه‌ی ننگ بشریت هستی!

    The softness of your skin disgraces the petals of the rose.

    لطافت پوست تو گلبرگ‌های گل سرخ را شرمگین می‌کند.

    His behavior disgraced his family.

    رفتار او خانواده‌اش را بدنام کرد.

    He was in disgrace both with his parents and with his teachers.

    او از چشم والدین و معلم‌هایش افتاده بود.

    When in disgrace with fortune and men's eyes...

    (شکسپیر) هنگامی که در نظر مردمان و سرنوشت روسیاه باشم ...

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد disgrace

    1. noun state of shame; bad reputation
      Synonyms:
      dishonor shame reproach scandal stigma disrepute humiliation infamy opprobrium odium contempt derision discredit defamation blemish taint slur stain tarnish brand disrespect degradation abasement corruption pollution debasement ill repute slander abuse slight disfavor disesteem spot black eye baseness turpitude venality ingloriousness meanness contumely humbling put-down comedown prostitution culpability blur debasing disbarment obloquy
      Antonyms:
      honor respect esteem exaltation
    1. verb bring shame upon
      Synonyms:
      dishonor humiliate degrade discredit debase defame lower stain taint sully besmirch disrespect disparage ridicule slur tarnish reproach abase humble derogate reduce blot defile stigmatize attaint libel mock put down snub depress disregard lose face expel desecrate give a black eye take down a peg slander tar and feather
      Antonyms:
      honor respect esteem exalt

    Collocations

    be in disgrace with

    از چشم افتادن، مغضوب بودن، مورد بی‌مهری بودن، رو سیاه بودن

    سوال‌های رایج disgrace

    گذشته‌ی ساده disgrace چی میشه؟

    گذشته‌ی ساده disgrace در زبان انگلیسی disgraced است.

    شکل سوم disgrace چی میشه؟

    شکل سوم disgrace در زبان انگلیسی disgraced است.

    شکل جمع disgrace چی میشه؟

    شکل جمع disgrace در زبان انگلیسی disgraces است.

    وجه وصفی حال disgrace چی میشه؟

    وجه وصفی حال disgrace در زبان انگلیسی disgracing است.

    سوم‌شخص مفرد disgrace چی میشه؟

    سوم‌شخص مفرد disgrace در زبان انگلیسی disgraces است.

    ارجاع به لغت disgrace

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «disgrace» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۰ دی ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/disgrace

    لغات نزدیک disgrace

    • - disfurnish
    • - disgorge
    • - disgrace
    • - disgraceful
    • - disgracefully
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    لغات و اصطلاحات بدنسازی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات بدنسازی به انگلیسی

    واژه سال 2025 دیکشنری ها

    واژه سال 2025 دیکشنری ها

    لغات انگلیسی مربوط به کریسمس

    لغات انگلیسی مربوط به کریسمس

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    hector heinous her crockery herbal here heterograft heritage heredity sprawling bitewing herself his histrionics hockey لذت لندن لخت مات کرلینگ مصلا قوام معجزه‌آسا مغرض ملاط تهوع منصوب موهن اهانت محاوره
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن ابزار تبدیل آدرس
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.