فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Nestle

ˈnesl ˈnesl
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • verb - transitive verb - intransitive
    آشیان گرفتن، لانه کردن، آسودن، در آغوش کسی خوابیدن
    • - He nestled quietly into the cushions.
    • - او به‌آرامی در میان متکاها لمید.
    • - The infant nestled at his mother's breast.
    • - نوزاد بر سینه‌ی مادرش غنوده بود.
    • - He nestled himself into the warm bed.
    • - او در بستر گرم غنود.
    • - rustic houses nestling in the green valley
    • - خانه‌های روستایی که در دره‌ی سرسبز قرار دارند
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد nestle

  1. verb curl up
    Synonyms: bundle, burrow, cuddle, huddle, lie against, lie close, make snug, move close, nuzzle, settle down, snug, snuggle, take shelter

ارجاع به لغت nestle

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «nestle» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ خرداد ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/nestle

لغات نزدیک nestle

پیشنهاد بهبود معانی