فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Nestle

ˈnesl ˈnesl

معنی و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive verb - intransitive

آشیان گرفتن، لانه کردن، آسودن، در آغوش کسی خوابیدن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

He nestled quietly into the cushions.

او به‌آرامی در میان متکاها لمید.

The infant nestled at his mother's breast.

نوزاد بر سینه‌ی مادرش غنوده بود.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

He nestled himself into the warm bed.

او در بستر گرم غنود.

rustic houses nestling in the green valley

خانه‌های روستایی که در دره‌ی سرسبز قرار دارند

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد nestle

  1. verb curl up
    Synonyms:
    cuddle snuggle huddle snug nuzzle settle down lie close lie against move close bundle burrow make snug take shelter

ارجاع به لغت nestle

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «nestle» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/nestle

لغات نزدیک nestle

پیشنهاد بهبود معانی