آشیان گرفتن، لانه کردن، آسودن، در آغوش کسی خوابیدن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
He nestled quietly into the cushions.
او بهآرامی در میان متکاها لمید.
The infant nestled at his mother's breast.
نوزاد بر سینهی مادرش غنوده بود.
He nestled himself into the warm bed.
او در بستر گرم غنود.
rustic houses nestling in the green valley
خانههای روستایی که در درهی سرسبز قرار دارند
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «nestle» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/nestle