امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Cuddle

ˈkʌdl ˈkʌdl
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    cuddled
  • شکل سوم:

    cuddled
  • سوم‌شخص مفرد:

    cuddles
  • وجه وصفی حال:

    cuddling
  • شکل جمع:

    cuddles

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

verb - intransitive verb - transitive
در آغوش گرفتن، نوازش کردن، بغل کردن، آرمیدن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- The mother was cuddling her baby.
- مادر نوزاد خود را در آغوش گرفته بود.
- The kittens were cuddling against their mother's breast.
- بچه گربه‌ها کنار سینه‌ی مادرشان آرمیده بودند.
noun countable
انگلیسی بریتانیایی آغوش، بغل
- Instead of saying goodbye, she gave him a cuddle.
- به‌جای خداحافظی، او را در آغوش گرفت.
- Mary needs a cuddle.
- ماری به آغوش نیاز دارد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد cuddle

  1. verb hold fondly, closely
    Synonyms:
    bundle burrow caress clasp cosset curl up dandle embrace enfold feel up fondle huddle hug kiss love nestle nuzzle pet snug snuggle touch
    Antonyms:
    push away

Phrasal verbs

  • cuddle up

    تنگ در کنار کسی قرار گرفتن

ارجاع به لغت cuddle

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «cuddle» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/cuddle

لغات نزدیک cuddle

پیشنهاد بهبود معانی