گذشتهی ساده:
caressedشکل سوم:
caressedسومشخص مفرد:
caressesوجه وصفی حال:
caressingشکل جمع:
caressesنوازش، دلجویی، دلنوازی کردن، در آغوش کشیدن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The mother caressed the crying girl's hair.
مادر گیسوی دختر گریان را نوازش داد.
Two lovers were caressing on the park bench.
دو دلداده روی نیمکت پارک ماچ و بوسه میکردند.
a loving caress
نوازش عاشقانه
As we entered the hall, the sound of music and singing caressed our ears.
وارد تالار که شدیم صدای ساز و آواز گوشمان را نوازش داد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «caress» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/caress